متأسفانه ما تفکر اشتباهی دربارهی تربیت بچهها داریم و فکر میکنیم که خدا را باید برای بچهها اثبات کرد؛ در حالی که بچهها به خدا معتقدند و او را دوست دارند. کاری که ما باید دربارهی خدا انجام دهیم، توصیف خداست. از آن جایی که بچهها خدا را میشناسند و او را دوست دارند، به خداییها هم گرایش دارند و همین هم کار ما را برای وارد کردن شخصیتهای محوری در تربیت بچهها به شدت آسان میکند.
فطرت در همهی انسانها وجود دارد. و معنای سادهی آن این است که انسان طوری آفریده شده است. که خدا را میشناسد و به خدا و خداییها گرایش دارد. این فطرت در کودکان، دست نخورده است و به مرور زمان در اثر عوامل مختلف دچار آسیبهای جدی میشود. رسول رحمت و مهربانی، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر کسی که به دنیا میآید، براساس فطرت به دنیا میآید؛ یعنی با معرفت به این که الله، خالق اوست (الکافی، ج2، ص13).
انسان، وقتی به دنیا میآید، با فطرتی به دنیا میآید که تحت تاثیر موانع شکوفایی فطرت، قرار نگرفته است. به همین دلیل هم کودک را باید در زمرهی موحدان خالص دانست. پیشوای صداقت، امام صادق علیهالسلام فرمود: موسی بن عمران به خداوند عرضه داشت: پروردگارا! کدام یک از اعمال در نزد تو با فضیلتتر است. خداوند فرمود: محبت کردن به کودکان، همانا من آنان را بر توحید خودم آفریدهام و اگر آنها را از دنیا ببرم، به رحمت خویش، وارد بهشتشان کنم. (المحاسن، ج1، ص293).